بیان مسله:
نظام آموزش و پرورش هر کشور یکی از مهمترین نهادی دخیل در امر تعلیم و تربیت افراد یک جامعه میباشد که در آن افراد به بلوغ فردی و اجتماعی که لازمه زندگی پویا و جامعهی توانمند میباشد دست پیدا میکنند. کارکرد آموزش و پرورش در ایجاد جامعه مدرن کارکردی مهم و غیرقابل انکاری است و از آنجا که سیستم و نهاد آموزش و پرورش با مهمترین منابع جامعه یعنی منابع انسانی سروکار دارد بنابراین هرگونه نگرش و سیاستگذاری در این حوزه نقشی اساسی و غیرقابل انکاری در تغییر و تحولات جامعه و نیر در نسلهای آتی خواهد داشت.
بنابراین آموزش و پرورش را میتوان به عنوان یک نهاد اجتماعی تعریف کرد که در این تعریف ترکیبی از مدرسه و افرادی است که به طرق مختلف در چارچوب مدرسه با یکدیگر در کنش و واکنش هستند. بدین ترتیب بخشی از فرایند آموزش و پرورش در چارچوب نهاد اجتماعی مدرسه صورت میگیرد و بخشی دیگر در خارج از مدرسه و درچارچوب جامعه کلی تحقق مییابد ( شارع¬پور ۱۳۸۷:۱۰). آموزش و پرورش از طریق جامعهپذیری افراد و نیز تجهیز آنان به علم و دانش نوین وظیفه و کارکرد خود را انجام میدهد. اجتماعی شدن یکی از مهمترین فرایندهای زندگی انسان است که طی آن کودک ناتوان از طریق اجتماعی شدن به تدریج به شخصی خودآگاه, دانا, و ورزیده در شیوههای فرهنگی که در آن متولده گردیده است, تبدیل می-شود. اجتماعی شدن توسط گروهها و عوامل اجتماعی شدن صورت میپذیرد. مدارس نیز در فرایند اجتماعی شدن نقش دارند. آموزش در مدارس یک فرایند رسمیاست. برنامه معینی وجود دارد که باید از دروس فرا گرفته شوند. در کنار برنامه آموزش رسمیچیزی که بعضی از جامعه شناسان آن را برنامه آموزشی پنهان نامیدهاند وجود دارد که یادگیری کودکان را مشروط میکند( سیدی ۱۳۹۲:۹) نهاد آموزش و پرورش در فرایند جامعهپذیری و اجتماعی کردن کودکان نیازمند راهکارها و ضوابطی جهت پیشبرد سیاستها و اهداف خود میباشد و با توجه به مخاطبان این نهاد که کودکان و نوجوانان و خانوادههای آنان را شامل میشود, لزوم شناخت هر چه بیشتر ویژگیهای عاطفی, اجتماعی, رفتاری, فرهنگی … دانشآموزان ضروری و دارای اهمیت فراونی میباشد و عدم توجه و شناسایی و اتخاذ سیاستها و راهکارهای سازنده موجب ایجاد مشکلات و خسارتهای غیرقابل جبرانی میگردد. شاید یکی از مهمترین مشکلات و آسیبهای موجود در نهاد آموزش و پرورش در چندین سال گذشته به این سو گسترش خشونت و آسیبهای اجتماعی دیگر از جمله خودکشی, فرار از مدرسه, اعتیاد به دخانیات اشاره کرد. “دبیر فیزیک دبیرستان پسرانه حافظی در بروجرد که صبح دیروز(شنبه ۱ آذر)توسط دانش آموز خود با ضربه چاقو به شدت مجروح شده بود، درگذشت”. (خبرگزاری کار ایران). ” پرونده مدير و معلم خاطي مدرسه ابتدايي شهرستان لالي كه براثر تنبيه بدني دانش آموز موجب ناتواني حركتي وي شده است، در هيئت تخلفات اداري اين سازمان به صورت خارج از نوبت در حال رسيدگي است”.( سایت خبری فردا نیوز) . ” مدیرکل آموزش و پرورش استان خوزستان جزئیاتی از برخورد والدین یک دانشآموز اهوازی با مدیران دبستان دخترانه معراج در شهرستان اهواز اعلام کرد”.( پایگاه خبری و آگاهی پرسش). و خودکشی ۱۳دانشآموز؛ هشداری که جدی گرفته نمیشود (خبرگزاری مهر) .
حال پرسشی که مطرح میشود این است که چرا نظام آموزشی که وظیفه جامعهپذیری و تربیت نسلهای آتی را بر عهده دارد چرا سطح خشونت در آن گسترده گردید و اشکال و جنبههای مختلف به خود گرفته است؟ نقش سیاستهای چند دهه گذشته در بروز این خشونتها چیست؟ اجزاء و عناصر نظام آموزشی چگونه و با چه رویکردی تجربه برخورد با این خشونتها را پیدا میکنند؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
خشونت، رفتاری است که برای آسیب رساندن به دیگری از کسی سر میزند و دامنه آن از تحقیر و توهین، تجاوز، ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است .(سروستانی، ۱۱۳:۱۳۸۶) خشونت پدیدهای قدیمیو همزاد انسان بوده است و امروزه نیز به اشکال و صور مختلفی در زندگی روزمره افراد جریان دارد. اما فارغ از ضرورت بررسی و تلاش برای کاهش خشونت در جامعه, وجود خشونت در مدارس به دلیل یادگیری و نیز جامعهپذیری کودکان و همپنین پنهان ماندن این جنبه از خشونت از دید سیاستگذاران, جای نگرانی و تاملی بیشتری داشته باشد. بررسی و مطالعه اشکال مختلف خشونت نشان میدهد که این پدیده میتواند شامل بخشهای آشکار و پنهان از خشونت زبانی و فیزیکی تا خشونت عاطفی و نابرابری آموزشی به عنوان شکلی از خشونت غیز مستقیم به خود بگیرد. و اهمیت نهاد آموزش و پرورش و مدرسه به عنوان بدنهی مهم و حساس و به عنوان نهادی که بیشترین ارتباط و دوگانگی را با سایر بخشها و نهادی دیگر جامعه دارد بررسی اشکال خشونت در آن چه در سطوح خرد, میانی و کلان و نیز شناخت علل و عوامل خشونت معلمان علیه دانش آموزان و نیز دانشآموزان بر علیه دانشآموزان و همچنین اعمال خشونتی که توسط خود نظام آموزشی از طریق مقرارات و برنامههای درسی آشکار و پنهان آن صورت میگیرد شایان توجه است.
خشونتورزی در نظام آموزشی همچون سایر نهادی دیگر دارای پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت خواهد بود. پیامدهای اجتماعی آن همچون یادگیری و بازتولید خشونت به نسلهای آتی در میان خشونت دیدگان, تنفر قربانی از جامعه, در بعد آموزشی نیر میتوان به ترک تحصیل تنفر از مدرسه و یادگیری از روی ترس اشاره کرد. در بعد فردی نیز پیامدهای آن شامل رواج اختلالات روانی, عدم اعتماد به نفس، ترس و مواردی دیگر همچون افسردگی ودروغ گویی اشاره کرد.
با توجه به موراد مذکور و نیز اهمیت بررسی و شناخت و پیشگیری از خشونت در تمامیسطوح و نیز آگاهی از پیامدهای ناشی از خشونت ورزی در نظام آموزشی در تمامیسطوح ضروری میباشد و این تحقیق نیز تلاشی است در همین راستا.

بررسی علل و اشکال خشونتورزی در نظام آموزشی
بررسی علت خشونتورزی در مدارس و نهاد آموزشی نیازمند تحلیل دیالکتیکی و چندگانه است. چرا که خشونت خود به مثابه پدیدهای چندوجهی از علل و عوامل بسیاری نشات گرفته و بازتولید میشود. نظام آموزشی با توجه به کارکرد خود در جامعه به عنوان نهاد انتقال دهنده علوم و فنون نوین به دانشآموزان و نیز جامعهپذیر کردن آنان برای برعهده گرفتن نقشهای جامعه، بیشترین ارتباط و پیوند را با سایر نهادهای دیگر نظام اجتماعی دارد.
جامعه به مثابه یک کلیت که در برگیرنده نهادها و اجزاء مختلف میباشد و بنا به تئوری کارکردگرایی هر کدام از این اجزاء جهت یکپارچگی کلیت نظام اجتماعی و ظایف و کارکرد خاصی بر عهده دارند و خلل و ناهماهنگی در هر کدام از اجزاء هر نهاد، باعث ناهماهنگی و تنش در کلیت نظام اجتماعی و دیگر اجزاء و مولفههای آن میگردد.
امروزه رواج خشونت در مدارس از قتل و در گیری با معلمان گرفته تا اخراج و کتک زدن دانشآموزان و خودکشی آنان، نتیجه عواملی میباشد که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روی این برزو و تشدید این روند تاثیرگذار بودهاند.
بررسی جایگاه نظام آموزشی با توجه به سیاستهای کلی و بنیادین از جمله سیاستهای فرهنگی کشور مصوب سال ۱۳۷۱, برنامههای توسعه اول تا پنجم و نیز شند تحول بنیادین در آموزش و پرورش, نشان دهنده این است تربیت افراد ایدئولوژیک و باور پذیر به مبانی اعتقادی, دینی و فرهنگی از اولویتهای آموزش و پرروش میباشد. اما تغییر و تحولات نسلی و فرهنگی و نیز سیاستهای اقتصادی و اجتماعی چند دهه گذشته باعث گردیده که اقتدار و هژمونی نظام آموزشی در جامعهپذیری دانشآموزان با چالش روبروه گردد و توان و مدیرت نظام آموزشی در برخورد و حل آسیبهای اجتماعی جامعه کاهش یابد و این امر نیز در درون این نهاد فزونی گیرد و خشونت نیز به عنوان آسیب اجتماعی هر روز بیشتر بازنمایی و مشاهده گردد.
با توجه به رابطه دیالکتیکی و چندگانه نظام آموزشی با سایر نهادهای جامعه میتوان گفت که فرهنگ مکتوب و غیر مکتوب و نیز رسمیو غیر رسمیجامعه به عنوان میراثی از نسلهای گذشته دارای ارزشها و هنجارهای خاص و ویژهی میباشد که باعث تمایز هر طبقه و نسل از نسلهای دیگر و نیز اجتماعات انسانی از همدیگر میشود که به عنوان راهنمای عمل افراد در برخورد و فهم پدیدههای اجتماعی میباشد. زمینهی فرهنگی و نیز فرهنگ حاکم در جامعه در بسیاری از جهات حاوی کدها و ارزشهای میباشد که پدیده خشونت و خشونت ورزی را تسهیل کرده و باعث بازتولید و تداوم آن در اشکال و کنشهای مختلف گردیده که این امر را میتوان به عنوان عامل فرهنگی و حیاتی در امر تداوم خشونت در جامعه و نیز رفتار افراد دانست, رفتارهای همچون برخود خشونت بار با حیوانات، تخریب محیط زیست را میتوان برآمده از این زمینهی فرهنگی خشونت بار دانست. بررسی ادبیات کلاسیک به عنوان حاقظه جمعی این فرهنگ پر از داستانها و اشعاری میباشد که خشونت در نهاد آموزشی و جامعه را امری شایسته و مثبت تلقی کرده از جمله میتوان به شعر سعدی شیرازی در کتاب گلستان اشاره داشت:
استاد معلم چو بود بیآزار ** خرسک بازند کودکان در بازار
بررسی زمینههای فرهنگی جامعه در سایر ابعاد و زوایای مختلف نشان دهنده این امر است که فرهنگ خشونت و استبداد به عنوان بخشی از رمینه و عادتواره فکری و رفتاری افراد و نهاد عمل میکند و نظام آموزشی نیز جزءی از این کلیت خشونتزده میباشد.
اما نهاد آموزش و پرورش نه تنها متاثر از زمینهی فرهنگی حاکم در جامعه میباشد. بلکه رابطهی دیالکتیکی و دوگانه با سیاستها و عملکرد سایر نهادهای فرهنگی و اقتصادی جامعه داردو بررسی خشونت ورزی در نهاد آموزشی با توجه به چارچوب نظری این پژوهش نیازمند بررسی دقیقتر و تحلیلیتر عناصر و اجزاء نهاد آموزش و پرورش از جمله دانشآموزان، معلمان، محتوای آموزشی و پرورشی و …با همدیگر و نیز با سایر اجزاء و عناصر نظام اجتماعی میباشد.
بررسی خشونتورزی در مدارس نشان میدهد که خشونت اعمال شده را میتوان به چند دسته تقسیم نمود: خشونت مدرسه یا نهاد آموزشی علیه دانشآموزان، خشونت معلمان علیه دانشآموزان, خشونت دانشآموزان علیه دانشآموزان.
خشونت:
آربلاستر میگوید عمل خشونتآمیز آن چیزی است که دربردارنده صدمه، آسیب یا خسارت به انسان یا غیر انسان ویا یک شیء باشد. گلاسر(۱۹۹۹) معتقد است خشونت دربردارنده مجموعه عامل جرم و قربانی است و بنابراین ممکن است به عنوان یک پاسخ جسمانی به شخص دیگری تعریف شود. در یک تقسیم بندی میتوان خشونت را به انواع زیر تقسیم بندی نمود:
خشونت جسمانی: شمال صدمه وارد کردن به فرد از طریق ضربه زدن, بریدن, لگد زدن خشونت عاطفی: خشونت عاطفی یا بدرفتاری روانی به عنوان لفظی که در آن یک فرد بزرگسال به خود پنداره شایستگیهای اجتماعی کودک حمله میکند تعریف شده است, که در الفاظی مانند اهانت, تهدید یا تحقیرکردن به کار برده شود. خشونت جنسی: عبارت از اینکه بزرگسالان یا بچههای بزرگتر از یک کودک برای ارضای جنسی استفاده کنند. که ممکن است همراه با تماس یا بدون تماس باشد (علمیو همکاران ۱۳۸۷:۱۶۴). همچنین خشونت را میتوان از نظر مفهومیکنشی در نظر گرفت که از جانب فرد یا افرادی و از روی اراده و آگاهی به منظور آسیب رساندن فیزیکی یا روحی – روانی به دیگری انجام میپذیرد .(رحمتی،۱۲۹:۱۳۸۱).
خشونت نهاد آموزشی علیه دانشآموزان:
نهاد آموزش و پرورش در کشور با توجه تمرکزگرایی شدید که در سیاستها و قوانین خود دارد در اجرا و تدوین سیاستها و برنامههای آموزشی فاقد پشتوانه عمیق مطالعاتی و آسیبشناسانه میباشد. . بررسی سیر تغیر و تحولات چند دهه گذشته در آموزش و پرورش همچون تغییر نظام آموزشی ترمی– واحدی به سالی- واحدی و یا تغیر به دوره ۳-۳-۶ و دیگر تحولات و تغیرات ایجاد شده همگی نشان دهنده وجود تفکر تمرکز گرایانه میباشد . که در امر سیاستگذاری قائل به پذیرش وجود تنوعات قومی, زبانی , فرهنگی و … نمیباشد و این نوع گفتمان در سیاستگذاریهای نظام آموزشی باعث نادیده گرفتن تفاوتهای فردی و اجتماعی بین دانشآموزان کشور میگردد. و پیامد چنین رویکردی را یکنواختی و عدم تنوع و نوآوری در محتوای آموزشی دانست که به سبب وجود پدیدهای به نام “کنکور” در سیستم آموزشی کشور عملا جای هر نوع خلاقیت و نوآوری در میان دانشآموزان به سبب مکانیسم کنکور به انزوا میگراید.
با توجه به رویکرد تمرکزگرایی, میتوان گفت که این امر به سبب عدم توجه به اختلافات و تمایزات بین دانشآموزان چه در سطح فردی و چه در سطح کلان, سبب قرائت و برداشت یکنواخت و تک محوری از موفقیت و پیشرفت میشود که با توجه به تنوعات قومی, زبانی و فرهنگی در کشور, این امر خود سبب دلزدگی دانشآموزان از نظام آموزشی به سبب عدم توجه به ویژگیهای فرهنگی و جغرافیایی و محیطی آنان میشود. همچنین وجود این گفتمان در سطح فردی, سبب عدم توجه به تفاوتهای فردی و روانشناختی بین دانشآموزان میگردد, چرا که نگاه تمرکزگرایانه با برداشت از گفتمان خاصی از موفقیت و پیشرفت و همچنین دانشآموز موفق, سبب به حاشیه راندن سایر اشکال و گفتمانهای دیگر موفقیت و پیشرفت میشود. پیامد چنین سیاست یک سویه و تمرکزگرایانه, سبب ایجاد فشار و ناکامیدر میان دانشآموزان به سبب عدم حصول به اهداف نظام آموزشی میشود که به شکل, ترک تحصیل, فرار از مدرسه، خودکشی، تخریب اموال مدرسه و کاهش کیفیت و سطح آموزش در میان آنان میگردد, به نظر میرسد برای کاهش چنین پیامدهای , ضروروی است که از سیاستگذاریهای تمرکزگرایانه به سوی سیاستگذاریهای چندفرهنگی و توجه بیشتر به تنوعات محیطی, فرهنگی و اجتماعی دیگر مناظق کشور شود.
همچنین با توجه به چارچوب نظری تحقیق، میتوان گفت که سیاستهای خصوصی سازی در اقتصاد کشور در چند دهه گذشته به اجرا درآمده و منطق چنین سیاستهای که در جهت کوچک سازی دولت از ارائه خدمات و گسترش نقش بازار میباشد و اعمال وکاربست این سیاستها در آموزش و پرورش میتواند پیامدهای همچون ترک نحصیل دانشآموزان طبقات فقیر و کمدرآمد از مدرسه گردد و یا دست یابی به موفقیت و مدارج تحصیلی و شغلی بالاتر را محدود به طبقات خاصی کند. گسترش مدارس غیرانتفاعی در چند دهه گذشته در کشور و اعمال سیاستهای همچون افزایش تراکم و میانگین جمعیت دانشآموزان کلاسها, عدم تخصیص بودجه مناسب به آموزش و پرروش, در نهایت سبب کاهش کیفیت تحصیلی و فشار بیشتر بر معلمان و دانشآموزان کردیده که این امر نیز باعث خشونتورزی در اشکال گوناگون در مدرسه گردیده است.
خشونت معلمان علیه دانشآموزان:
بررسی چرایی خشونت معلمان علیه دانشآموزان را میتوان وابسته و پیامد دلایلی چندی دانست. معلمان , به عنوان کسانی که وظیفه انتقال دانش و مهارت به دانشآموزان را بر عهده دارند به سبب عدم تاثیرگذاری بر تدوین سیاستها و قوانین کلی و جزئی در آموزش و پرورش همچون, مشارکت در تدوین کتب و برنامه درسی و آموزشی و .. سبب از خودبیگانگی آنان از تدریس و مدرسه گردیده. معلمان به عنوان مهمترین نقطه ثقل آموزش و پروش چه ازنظر تغییر و تحولات و چه از نظر پیامدهای سیاستگذاری نامناسب , میتوانند زمینهساز خشونت و نیز قربانی خشونت گردند.
قظعآ، معلمان به عنوان رکن مهم آموزشی, با توجه به سلسله مراتب نیازهای مازلو، برای پیشبرد اهداف آموزشی، و تربیتی و نیز تاثیرگذاری هر چه بیشتر در کلاس و کارایی بهتر نیازمند آرامش و تامین فراغت معیشتی و شغلی هستند, ولی این امر در چند دهه گذشته همواره به عنوان یکی از موانع و دغدغههای آنان وجود داشته و دارد. عدم دستیابی معلمان به اهداف خود سبب ناکامیمنزلتی آنان و در نهایت کاهش کیفیت شغلی و کاری آنان میشود و با توجه به الگوپذیری دانشآموزان از آنان، عدم توجه به نیازهای شغلی و صنفی آنان میتواند زمینهساز بروز خشونت آنان در مدرسه گرددو بیرمقی شغلی در انان را در پی داشته باشد.به نظر میرسد، خشونت در مدرسه نمیتواند صرفا محدود به خشونت معلمان علیه دانشآموزان محدود گرددو این خشونتورزی میتواند از جانب دانشآموزان و اولیاء بر علیه معلمان به سبب تنش و فشارهای ناشی از ساختارهای خشونتورز در مدرسه تحقق یابد و خشونت دانشاموزان علیه معلمان را میتوان به نوعی اعتراض و مقاومت آنان علیه سیاستهای آموزشی و تربیتی در مدرسه به شمار آورد و نبود مشاوران کافی و توانمند در مدارس میتواند زمینهساز خشونت بیشتر آنان و بروز آسیبهای اجتماعی همچون مصرف دخانیات، پرخاشگری، ترک نحصیل و تخریب اموال مدرسه را به دنبال داشته باشد.
خشونت دانشآموزان علیه دانشآموزان
خشونت ورزی در مدارس میتواند شکل دیگری نیز به خود بگیرد خشونتی که به نظر میرسد فراوانی و نمود بیشتری نسبت به اشکال دیگر دارد, خشونت دانشآموزان علیه دانشآموزان. سلسه مراتب قدرت در نظام آموزشی, و اعمال سیاستهای تمرکزگرایانه و دیگر سیاستها و قوانین آموزشی و تربیتی, میتواند زمینهساز خشونت دانشآموزان عیله همدیگر گردد که این امر نیز ریشه در علل مختلفی دارد.
مدل سهگانه دانشآموز- معلم – مدرسه, و مکانیسم روابط بین آنان به روشنی گویای این امر است که عدم توجه به روانشناسی تفاوتهای فردی دانشآموزان و نیز تنوع تربیتی و خانوادگی آنان میتواند زمینهساز بروز خشونت در آنان گردد. مدرسه به عنوان مدلی از واقعیتهای موجود جامعه, دربرگیرنده دانشآموزانی است که به سبب عدم یادگیری کافی مهارت اجتماعی و ناهمسانی طبقاتی میان آنان و همچنین به سبب اقتضای عواطف و ویژگیهای روانشناختی،مدرسه و مکانیسم روابط درون آن میتواند زمینهساز تسهیل و یادگیری و بازتولید خشونت گردد.
خشونتی که میان دانشآموزان علیه دانشآموزان اعمال میگردد, میتواند نشات گرفته از عواملی همچون شیوههای نامناسب فرزندپروری, الگونامناسب رفتاری در خانواده, تاثیر از محیط مدرسه و رسانهها و یا خود به عنوان واکنشی در جهت خشونت اعمال شده باشد. بیشک به مدد گسترش رسانههای ارتباط جمعی و نیز پذیرش و الگوسازی کودکان و نوجوانان, این رسانهها میتوانند عامل ترویج و خشونت در میان دانشآموزان گردند.
اشکال خشونتی که در مدارس اعمال میگردد میتواند در چند دسته جای بگیرد. از خشونت فیزیکی مانند کتک زدن و مجازات بدنی گرفته تا خشونت زبانی همچون ناسزا گفتن, تحقیر کردن و یا خشونت آموزشی, همچون مجازات¬های درسی, اخراج از مدرسه و خشونت روانی مانند انتقاد و سرزنش غیرموجه را در بر بگیرد.
پیامدهای و عواقب خشونت در نظام آموزشی
در یک قرن گذشته به این سو و به مدد گسترش جنبشهای اجتماعی و فعالیتهای مخالفان خشونت بود که گفتمان خشونت در جامعه و مدارس به عنوان مسلهای مهم و ضروری تلقی گردید و سبب توجه برنامهریزان و سیاستگذاران در جهت اعمال سیاستهای مبارزه با خشونت در تمام اشکال آن در جامعه برآمدند..
خشونت در همه اشکال آن میتواند پیامدهای جدی و غیر قابل جبرانی دربرداشته باشد. بررسی پروندههای متجاوزان و قاتلان در چند دهه گذشته و حال نشان میدهد که بیشتر آنان در کودکی مورد تجاوز و خشونت قرار گرفتهاند و اعمال خشونت توسط آنان خود واکنشی جهت انتقام آنان از جامعه بوده است. تحقیقات اخیر در روانشناسی و جامعهشناسی خود گویای این امر است که نسل جوان به سبب ویژگیهای روانی و فردی که دارند, اعمال هرگونه تربیت یا رفتار نامناسبی میتواند پیامدهای درآینده بر روی فرد و نزدیکان وی داشته باشد, پیامدهای که فرد به شکل خشونت میتواند علیه زن, فرزندان و دیگر افراد جامعه اعمال کند.
خشونت یک رابطه یک سویه و موقت نیست که در یک زمانی اعمال شود و بعد از آن به اتمام برسد, مهم ترین مسئله در خشونت به مثابه دیگر پدیدههای اجتماعی, مسئله یادگیری و یازتولید آن میباشد, خشونت میتواند تا چندین نسل ادامه یابدو در خانه و یا روابط شخصی و کاری خود را نمایان و بازتولید نماید.
بیشک, بررسی علل و عوامل خشونت در نظام آموزشی به سبب تربیت و جامعهپذیری افراد برای ورود به جامعه از اهمیت به سزایی برخوردار است. خشونت در کودکی و نوجوانی میتواند زمینهساز انواد دیگر خشونت در بزرگسالی گردد..
پیامدهای خشونت را میتوان در سه بعد, اجتماعی، آموزشی و فردی شناسایی کرد. دربعد اجتماعی موجب بازتولید شدن آن و ایجاد حس انتقام در میان قربانی خشونت و تبدیل آن به سیکل معیوبی درآینده میگردد. در بعد آموزشی سبب ترک تحصیل، تنفر از مدرسه و عدم یادگیری موثر در دیگر مراحل زندگی میگردد. در بعد فردی نیز میتواند باعث افسردگی، دروغگویی، استرس و اضطراب و کنشهای روانی گردد.
پیامدهای خشونت همچنین میتواند در زمینه پیشرفت تحصیلی و شخصیت دانشآموز تاثیرگذار باشد و ضروری است که برای کاهش افت تحصیلی زمینههای خشونت در مدارس بررسی و ریشهیابی گردند. مبارزه با خشونت نیازمند عزم جدی و تبدیل آن به گفتمان همگانی است، بیشک، نقش جامعه مدنی در کاهش خشونت حیاتی میباشد و زمینه این کار میتواند گسترش و تاسیس نهادهای غیر دولتی در جهت آموزش و مبارزه با خشونت در تمامیاشکال و سطوح آن و نیز توانمندسازی افراد جامعه در جهت برخورد با آن میباشد.
نتیجهگیری:
نظام آموزشی بنا به نظریه کارکردگرایی , در جهت یکپارچگی و انسجام نظام اجتماعی دارای وظایف و کارکرد خاص خود می¬باشد. از جمله میتوان به انتقال علوم و فنون نوین و جامعهپذیر کردن دانشآموزان جهت ورود به جامعه اشاره کرد. و این نهاد به مثابه سایر نهادهای دیگر نظام اجتماعی دارای عناصر و اجزاء درونی می-باشد که اعمال هر گونه سیاستی در این نهاد باعث تاثیر بر عناصر و اجزاء درونی و سایر نهادهای دیگر جامعه میشود. این نوشتار با اگاهی از این امر و نیز اهمیت نظام آموزشی در کلیت نظام اجتماعی و نیز با توجه به گسترش روزافزون خشونت در سطوح مختلف جامعه و سرایت آن به درون نظام آموزشی, درصدد بررسی علل وعوامل گسترش خشونت در نهاد آموزش و پرورش و اشکال مختلف خشونتورزی بر علیه معلمان و دانشآموزان برآمد. برای تبیین این مسله نیازمند به چارچوب نظری ترکیبی که بتواند به تبیین واقعگرایانه و همه جانبه از مسله مورد بررسی به دست بدهد نیاز هست. چارچوب نظری تحقیق مشتمل بر نظریاتی همچون, نظریه یادگیری اجتماعی, کنترل اجتماعی, نظریه منابع, نظریه خشونت نمادین بوردیو و … میباشد . که در فرایند دوگانه و دیالکتیکی مابین نظام آموزشی و نظام اجتماعی و نیز رابطه اجزاء درونی نظام آموزشی با دیگر نهادهای اجتماعی استوار میباشد.
یافتههای تحقیق نشان میدهد که سه شیوء خشونت ورزی در مدارس رواج دارد, خشونت نمادین یا کلی نظام آموزشی بر علیه دانشآموزان, خشونت معلمان علیه دانشآموزان و نیز خشونت دانشآموزان بر علیه دانشآموزان.
بررسی پیامدهای خشونتورزی در نظام آموزشی میتواند ابعاد مختلفی به خود بگیرد از پیامدهای اجتماعی همچون بازتولید شدن و نهادینه شدن خشونت گرفته تا پیامدهای آموزشی و روانی همچون ترک تحصیل, افسردگی, و اضطراب را در پی داشته باشد.
منابع:
Chen, J. K., & Astor, R. A. (2009b). Students’ reports of violence against teachers in Taiwanese schools. Journal of School Violence, 8(1), 2–۱۷٫
Helen Baker-Henningham , Julie Meeks-Gardner , Susan Chang , Susan Walker(2009) Experiences of violence and deficits in academic achievement among urban primary school children in Jamaica. Child Abuse Negl. 2009 May;33(5):296-306. doi: 10.1016/j.chiabu.2008.05.011. Epub 2009 May 29
Youssef RM, Attia MS, Kamel MI)1998) Children experiencing violence. II: Prevalence and determinants of corporal punishment in schools. Child Abuse & Neglect, Vol. 22, No. 10, pp. 975–۹۸۵, ۱۹۹۸
www.ilna.ir/38/226723
www.fardanews.com/fa/news/
www.porcesh.ir/20718
WWW.MEHRNEWS.COM/NEWS/3032080
بابایی فرد, اسدالله, حیدریان, امین (۱۳۹۳) بررسی برخی عوامل اجتماعی مؤثر بر خشونت خانوادگی, فصلنامه علمی- پژوهشی زن و جامعه, سال پنجم, شماره چهارم, زمستان ۱۳۹۳
بازرگان زهرا, صادقي ناهيد, غلامعلي لواساني مسعود (۱۳۸۲) بررسي وضعيت خشونت كلامي در مدارس راهنمايي شهر تهران : مقايسه نظرات دانش آموزان و معلمان, دو فصلنامه روانشناسی و علوم تربیتی , تابستان ۱۳۸۲, دورهی ۳۳, شماره ۱, صص ۲۸-۱
ثنایی, باقر (۱۳۶۸) نظریه یادگیری اجتماعی, فصلنامه تعلیم و تربیت (آموزشوپرورش), ۱۳۶۸, شماره ۲۰
سیدی, زینب(۱۳۹۲) تأثیر مدرسه بر فرایند جامعهپذیری دانشآموزان شهر گرگان در مقایسه با سایر عوامل اجتماعی شدن, نشریه جامعه و مدرسه, شماره ۱, تابستان ۱۳۹۲
علمی, محمود, تیغزن, خدیجه, باقری, ربابه (۱۳۸۸) تعیین میزان شیوع خشونت و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن, مطالعه موردی در بین دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه و پسرانه شهر عجبشیر, برگزیده مجموعه مقالات دومین همایش جامعه ایمن شهر تهران ,۱۳۸۸
علیوردینیا, اکبر, ریاحی, محمد اسماعیل, موسوی چاشمی, سیده ملیحه (۱۳۸۳) مطالعه جامعهشناختی بزهکاری: آزمون تجربی نظریه فشار عمومیاگنیو, مجله جامعهشناسی ایران, دروه هشتم, شماره۲, تابستان ۱۳۸۶, ص ۸۳-۱۱۱
غلامعلي لواساني مسعود, يوسلياني غلامعلي, كرمي مرضيه (۱۳۸۷) فراواني و علل رفتارهاي خشونتآمیز در مدارس دوره راهنمايي لرستان: از ديدگاه معلمان، معاونان و دانش آموزان, دو فصلنامه روانشناسی و علوم تربیتی , تابستان ۱۳۸۷, دورهی ۳۸, شماره ۲, صص ۱۰۰-۷۷
محسنی, رضا علی (۱۳۸۸) تحلیل رفتار پرخاشگری و خشونتورزشی با تأکید بر رهیافت روانشناختی اجتماعی, فصلنامه مطالعات جامعهشناختی, سال اول, شماره سوم, تابستان ۱۳۸۸, صص ۵۱-۷۲
مرادي . گلمرادوزندي . ليلا،(۱۳۸۶ )، « خشونتهای خانوادگي و تأثیرات آن بر امنيت در جامعه موردمطالعه شهر سنندج »، مجله علوم اجتماعي دانشگاه فردوسي مشهد، سال چهارم، شماره۲، ص ۱۴۷-۱۲۷ .
نقیبزاده, احمد, استوار, مجید (۱۳۹۱) بوردیو و قدرت نمادین, فصلنامه سیاست, مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی, دوره ۴۲, شماره ۲, تابستان ۱۳۹۱, صص ۲۹۴-۲۷۴
