وقتی که مرد روی چارپایه رفت، هنوز به وای خدا مرگم بدهی زن که هیچ وقت ازش نشنیده بود امیدی داشت. چشمانش را ریز کرد و به چشمان زل زدهی زن نگاه کرد، به لباسِ شیکان پیکان و لبهای لعنتی اش، به سِت کردنهای هر روزهاش، اینبار هم سِت کرده …
توضیحات بیشتر »نگاه اُرفه / موریس بلانشو
نگاه اُرفه موریس بلانشو از کتاب: نگاه اُرفه و دیگر مقالات ادبی ترجمه از فرانسوی: لیدیا دیویس، انتشارات: بری تاون، نیویورک: استیشن هیل، ۱۹۸۱. پیشگفتار مترجم اُرفه (Orpheus) در اساطیر یونانی خوانندهای توانا و مسحورکننده است. او پسر آپولون (Apollo) و یکی از الهگان الهام بهنام کالیوپ (Calliope) است. کالیوپ …
توضیحات بیشتر »شعر “دو آبشار خسته” /آمنه باجور
افتادهام روی لم با دیکتاتورترین آغوش دنیا و در من که دستهام دمکرات کشیده حرفها زده مرا برده از من با آن یکی را هم یکی در این خطها که داری به بردهها میزنی هر روز پاهات را برداشته قدم زده آن یکی …
توضیحات بیشتر »سه کار از نانام
آیرو ۱ رو شونهی چپته، راستش نکن. وقتی میشینه علاقهای به تغییر جهت نداره. داشت، اسمش مرگ نبود: زندگی بود. زندگیام البته علاقهای به تغییر جهت نداره- ولی خب، مث دوس دختر سابقم اونقد حلیم و راه بیاس که تو ذوق کسی نمیزنه. رو شونهی چپته. وختی میخابی …
توضیحات بیشتر »معرفی کتاب “ریشهای خوشبو”/ عباس نوروزی
در روزگاری که رنگ خاکستری آن تداعی کنندهی نئوبربرسیم است. دنیای داستانم را بر خاکستر مکتب دادائیسم بنا نهادم تا رشد کند. مکتبی که در طول جنگ جهانی اول به وجود آمد و بیشباهت به حال و هوای امروز دنیا نیست. به تعبیری میتوانم بگویم با این اثر به دنبال …
توضیحات بیشتر »سه دایرهی ریوت/ژیل دلوز
اولین دایره (یا بخشی از آن) ظاهر میشود. بگذارید آن را A بنامیم، چون اول از همه ظاهر شده است، گرچه هرگز در سرتاسر فیلم متوقف نمیشود. این دایره یک تئاتر قدیمیاست که به عنوان مدرسهای عمل میکند که در آن، تعدادی زن جوان (ماریوو، کورنیه، راسین) نقشهایی را که …
توضیحات بیشتر »زمین خورده (همراه با ترجمه انگلیسی)/دانیال فروتنپژوهی
اگر سیب بودم قطعن سیب بودم تو رفتهای اما چرا احتمالن؟ کمتر بمان بیشتر برو که دنبال خودت بیشتر برگردی مثل ماه که از شنبه افتاده بود اگر سیب بودی قطعن جمعه بود نرفتی در فردا افتادی روی زمین توی همین خطهای تلفن شما بلندتر بخوانید شما شما شما؟ زنگ …
توضیحات بیشتر »برای انارهای حلبچه/ شوکا حسینی
به ياد ٢٥ اسفند و حلبچه ى ٥٠٠٠ شهيد و زخمهاى فراموش ناشدنى: حلبچهی ذهنم ترمیم میشود و ماسکهای “آه انسانم آرزوست”: بگو دستت که را سزاوارست؟ بگو پایت کجای قدیس را مرور؟ بگو نشئهگان صلح از پیراهنت از یوسفت از مریم نشسته در قداستت خبر بیاورند اعجاز یکبارهی …
توضیحات بیشتر »مانیفست ناشوین (سیاست نوشتار در بستر ویرانی تجربه)
تناقض زندگی و استثنای وضعیت زیستی، ضرورت وجود زبان و آگاهی را برای انسان گریزناپذیر کرده است؛ بدین معنا که پرتابشدگی انسان در جهان(thrown into the world)، مسیر زندگی او را به سمت اقامتگاه زبان و بیخانمانی گفتار معطوف نموده و تعینی زبانمند را در بستر هستیای نامتعین برایش به …
توضیحات بیشتر »خدای خشمگین ۱۶ سالگی/ مازیار عارفانی
ﺧﺪﺍﯼ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ۱۶ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺒﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺛﺮ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺩﺭ ﻓﺮﻡﻫﺎﯼ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﻢ ﻭ ﺍﻣﻀﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﻪﻫﺎﯼ ﺛﺒﺖ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ۷۸ ﺭﺍ ﻭ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ۱۶ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺭﮒﻫﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﺯﻧﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺭﺩﯾﻒِ ﭘﯿﺮﻫﻦﻫﺎﯼ ﭼﺮﻭﮎ ﺭﺩِ ﺭﮊ ﻭ ﺍﺭﮔﺎﺳﻢﺍﺵ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ …
توضیحات بیشتر »