در گوشم نوایی خلاف جهت این باد میوزد ساز من با نتهای فالش جریان کوک نمیشود در راه مدرسه سر بودن و نبودن روی موزائیکهای پیاده رو شرط میبندم بودن نبودن بودن نبودن آخرین موزائیک همیشه نصفه است نمیتوان بود هنگامیکه ماهیها دریا زدهاند اگر شیطنت کنند به قصد دیدن …
توضیحات بیشتر »شعر «خودکار خارقالعاده» /چارلز شیمیچ
«خودکار خارقالعاده» ترجیح میدهم با خودکار کهنهای بنویسم که از ته جوب خیابان پیدا کردم یا یکی از همین خودکارهایی که از یک جوشکاری بانک یا پمپ بنزین کش رفتم نه فقط بهخاطر اینکه مفت و مجانیست چون خیال میکنم تنها یک وسیلهی اینجوری فیوز نوشتن و ذوقِ …
توضیحات بیشتر »شعر “لیلایک” / دانیال فروتن پژوهی
“لیلایک” مثل سی دی تردم کرده بود هفتاد هرتز در لب و تاب در حد دی وی دی چهار گیگ ویروسی شدم فرمت هم خالیم نکرد در Maxima زبان میریخت و من که ویندوز ۹۵ بودم رفتم در اینترنت برای آپدیت در دامنهی کلنگ تهران من با دسته بیل او …
توضیحات بیشتر »شعر “وسواس” / نیل هل برن
“وسواس“ اولین بار که دیدمش… همهچی تو سرم ساکت شد همهی تیکها، همهی تصاویری که دائم ریفرش میشدن یه دفه ناپدید شدن اگه وسواسی باشین، هیچوخ آروم و قرار ندارین حتی تو تختخواب، با خودم فک میکنم: درو بستم؟ – آره، دستامو شستم؟ – آره درو بستم؟ – آره، …
توضیحات بیشتر »شعر «آباژور» / دانیال فروتن پژوهی
آباژور چهرهات را مىشنود و تخت پايش به خانهى قبلى مىافتد هنگامیكه برق دستانت پا شده بود مرا بگيرد من سياه شده بودم تو خورشيد من اتاق تاریک تو آباژور پنجرههاى اتاق خواب اين خانه صداى تو را در آن خانه زمزمه مىكنند بوى تو تپش نرفتن …
توضیحات بیشتر »شعر “دو آبشار خسته” /آمنه باجور
افتادهام روی لم با دیکتاتورترین آغوش دنیا و در من که دستهام دمکرات کشیده حرفها زده مرا برده از من با آن یکی را هم یکی در این خطها که داری به بردهها میزنی هر روز پاهات را برداشته قدم زده آن یکی …
توضیحات بیشتر »سه کار از نانام
آیرو ۱ رو شونهی چپته، راستش نکن. وقتی میشینه علاقهای به تغییر جهت نداره. داشت، اسمش مرگ نبود: زندگی بود. زندگیام البته علاقهای به تغییر جهت نداره- ولی خب، مث دوس دختر سابقم اونقد حلیم و راه بیاس که تو ذوق کسی نمیزنه. رو شونهی چپته. وختی میخابی …
توضیحات بیشتر »زمین خورده (همراه با ترجمه انگلیسی)/دانیال فروتنپژوهی
اگر سیب بودم قطعن سیب بودم تو رفتهای اما چرا احتمالن؟ کمتر بمان بیشتر برو که دنبال خودت بیشتر برگردی مثل ماه که از شنبه افتاده بود اگر سیب بودی قطعن جمعه بود نرفتی در فردا افتادی روی زمین توی همین خطهای تلفن شما بلندتر بخوانید شما شما شما؟ زنگ …
توضیحات بیشتر »برای انارهای حلبچه/ شوکا حسینی
به ياد ٢٥ اسفند و حلبچه ى ٥٠٠٠ شهيد و زخمهاى فراموش ناشدنى: حلبچهی ذهنم ترمیم میشود و ماسکهای “آه انسانم آرزوست”: بگو دستت که را سزاوارست؟ بگو پایت کجای قدیس را مرور؟ بگو نشئهگان صلح از پیراهنت از یوسفت از مریم نشسته در قداستت خبر بیاورند اعجاز یکبارهی …
توضیحات بیشتر »خدای خشمگین ۱۶ سالگی/ مازیار عارفانی
ﺧﺪﺍﯼ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ۱۶ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺒﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺛﺮ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺩﺭ ﻓﺮﻡﻫﺎﯼ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﻢ ﻭ ﺍﻣﻀﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﻪﻫﺎﯼ ﺛﺒﺖ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ۷۸ ﺭﺍ ﻭ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ۱۶ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺭﮒﻫﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﺯﻧﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺭﺩﯾﻒِ ﭘﯿﺮﻫﻦﻫﺎﯼ ﭼﺮﻭﮎ ﺭﺩِ ﺭﮊ ﻭ ﺍﺭﮔﺎﺳﻢﺍﺵ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ …
توضیحات بیشتر »