جلوی دکهی روزنامهفروشی میایستی. درروزنامهای، زن و مردی اینور و آنور تختخوابی نشستهاند، زن رویش را به پنجره کرده و مرد به سقف. روزنامه را تا میکنی و زیر بغلت میگذاری. صندلیای خالی میبینی. روبهروی صندلی فروشگاهی است. ماشینی جلوی فروشگاه پارک شده؛ بیامو است. روی سردرِ فروشگاه نوشتهای است، …
توضیحات بیشتر »برای انارهای حلبچه/ شوکا حسینی
به ياد ٢٥ اسفند و حلبچه ى ٥٠٠٠ شهيد و زخمهاى فراموش ناشدنى: حلبچهی ذهنم ترمیم میشود و ماسکهای “آه انسانم آرزوست”: بگو دستت که را سزاوارست؟ بگو پایت کجای قدیس را مرور؟ بگو نشئهگان صلح از پیراهنت از یوسفت از مریم نشسته در قداستت خبر بیاورند اعجاز یکبارهی …
توضیحات بیشتر »میل تحققناپذیر ترجمه/ مسعود بیننده
وسوسهی یکسانسازی که سویهی شر وحدتگرایی(نه لزوما وجودی) را آشکار میسازد، ترجمه را تنها معلول وجود غیرضروری تفاوتهای فرهنگی و زبانی میداند و لذا همواره در رویای آرمانشهری بهسر میبرد که در آن مترجمان به تعطیلات(تبعید) فرستاده شوند. مهمل بودن این نگرش و فرض آرمانشهری بینیاز از ترجمه آنجا …
توضیحات بیشتر »