آنقدر زيرِ فلسهاش خيس بود كه دريا هم با او به جيبِ شلوارم پريد بر صخرههای كوچكی كه نمك داشت موج روی موج از پيرهنم میرفت بالا ساحل را میشُست و میريخت در زخمِ چالِ چانهام كه زنبيلِ موسا هم آنجا مادری میكرد نامههاشان را به كدام جهت گُم كنند …
توضیحات بیشتر »